گفت و شنود ويژه مشعل با داکتر داوود راوش نامزد نهضت فراگير دموکراسی و ترقی افغانستان برای مقام معاونيت اول رياست جمهوری افغانستان
مشعل مشعل

 

خواننده گان عزيز!

همانگونه که آگاهی داريد چند روز پيش آقای داکترحبيب منگل به همراهی آقای داوود راوش و بانو نفس جهيد در دفتر مستقل کميسيون مرکزی انتخابات افغانستان،از نام نهضت فراگيردموکراسی و ترقی افغانستان به گونه رسمی برای شرکت در انتخابات رياست جمهوری راجستر گرديدند. ((مشعل)) به همين بهانه موقع را مساعد شمرده ، با آقای داکتر راوش گفت و شنود ويژه يی انجام داده و ديدگاه های او را پيرامون مسايل گوناگون جويا گرديد. اينک به خاطر آشنايی بيشتر عزيز خواننده مشعل با نظريات آقای راوش افزون بر زنده گي نامه وی، متن نوشتاری اين گفت و شنود را با اندک ويرايش  به شما دوستان گران ارج پيشکش ميداريم.

 

محمد داوود راوش در سال 1341 هجری شمسی در محله یی سرای غزنی کابل در یک خانواده روشنفکر به دنیا آمد. سکونت اصلی خانواده اش گلبهار، ولایت پروان بوده و بنابر اینکه پدرش افسر پولیس بود در ولایات وردک ، بدخشان ، بغلان ، لوی پکتیا ، جوزجان ، بلخ ، بامیان و لغمان مدت بیشتر از 17 سال را گذرانید و در مکاتب مختلف درس خوانده و از لیسه نادریه کابل فارغ گردید. در سال 1358 شامل دیپارتمنت فلسفه پوهنخی علوم اجتماعی پوهنتون کابل گردید و در ختم سال 1361 غرض تحصیلات عالی ماستری به خارج از کشور سفر نموده و پایان نامه دوره ماستری را در سال 1364 به درجه عالی بدست آورد . در همان سال شامل کادر علمی پوهنتون کابل گردید. از قوس 1366 الی جوزای 1368 دوره مکلفیت را سپری نموده، سند ترخیص بدست آورد و به تدریس ادامه داد.
در
دلو سال 1368 برای ادامه تحصیلات عالی دوره دکتورا با استفاده از بورس تحصیلی پوهنتون کابل به پوهنتون دولتی ماسکو رفت و در سال 1374 بعد از دفاع موفقانه تیزس دکتورا به کشور برگشت و شامل کادر علمی پوهنتون بلخ گردیده و الی سال 1378 در آنجا ایفای وظیفه نمود.
نظر به نبود محصل و بروزمشکلات دیگر اعم از علمی، فرهنگی،
اجتماعی و امنیتی راهی خارج کشور گردید. مدت بیشتر از دو سال در اسلام آباد اقامت گزید و به صفت رییس پوهنتون افغان ابن سینا و رییس انتخابی کمیته تعلیم و تربیه مهاجرین افغان کار کرد و با تقبل زحمات شبانه روزی در خدمت ارجمندان افغان قرار داشت و در حقیقت بدون هرنوع چشم داشت مادی وقت خویش را وقف زنده گی آموزشی و تربیتی جوانان نمود.
بعد از به میان آمدن دولت موقت به صفت نماینده در لویه جرگهء
اضطراری شرکت ورزید و متعاقبا با حل و فصل سرنوشت محصلان عزیز پوهنتون و متعلمان مکاتب که شامل موسسات داخل کشور گردیدند، دوباره شامل کادر علمی پوهنتون کابل گردید و بعدا به صفت رییس پوهنخی علوم اجتماعی ایفای وظیفه نمود. بنا بر پیشنهاد وزارت تحصیلات عالی و فرمان رییس جمهور به حیث رییس پوهنتون تعلیم و تربیه کابل تقرر حاصل کرده در سال 1384 در انتخابات آزاد به صفت رییس کنفرانس روسای پوهنتون های افغانستان انتخاب گردید. فعلا استاد کرسی فلسفه معاصر غرب در دیپارتمنت فلسفه پوهنخی علوم اجتماعی می باشد. دارای رتبه علمی پوهنوال و 4 اثر چاپ شده که کتب درسی و ممد درسی اند، بوده و دارای مقالات و آثار چاپ شدهء دیگر که به بیشتر از 60 عنوان میرسند ، هستند.
در دوران تحصیل در پوهنتون کابل در سال 1358 زندانی سیاسی شدند
و شکنجه های زندان وحشت انگیز رژیم، روحیهء مقاومت و استقامت مبارزاتی شانرا نشکست و به مبارزهء خویش ادامه داد. پوهنوال دکتور محمد داود راوش از فعالان سیاسی و یکی از پیش کسوتان جنبش دموکراتیک کشور از بنیان گذاران نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان در کادر رهبری آن نهضت به کار و پیکار پیگیرانه خویش می پردازند. ایشان متاهل بوده و دارای سه فرزند اند.
به کشور های چین ، تاجیکستان ، ازبکستان ،
روسیه ، قزاقستان ، جاپان ،ایتالیا ، ایالات متحده امریکا ، انگلستان ، جرمنی ، تایلند ، برازیل ، ترکمنستان ، امارات متحده عربی ، هندوستان ، پاکستان ، اوکرائین ، روسیه سفید ، گرجستان ، آذربایجان ، و عربستان سعودی غرض ادای حج عمره سفر های داشته اند.
دکتور راوش سکرتر جنرال انجمن حمایت از آموزگاران افغانستان به طور
رضا کار نیز بوده، در همایش ها و مجامع فرهنگی حضور فعال داشته و موسس و صاحب امتیاز فصلنامهء فلسفی و جامعه شناسی هستند.
علاقه به ورزش و هنر داشته و به
اطفال و جوانان توجه خاصی دارند. پرورش گلها ، مطالعه و موسیقی اصیل افغانی را دوست دارند. باور دارند که در تأمین عدالت اجتماعی و تحقق دیموکراسی، ترقی و تعالی افغانستان نقش متحدانه زنان و مردان امر ناگزیر و تعین کننده است. به زبان های دری ، پشتو ، روسی و انگلیسی بلدیت کامل دارند و علاقمند فراگیری زبان های اوزبیکی ، سانسکریت و عربی می باشند.

منبع دفترمرکزی نهضت فراگير

 

 

روزبه : سلام آقای راوش! پنجشنبۀ پيش آگاهی يافتیم که شما از جانب کاندید نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی   افغانستان، داکتر حبیب منگل، بحیث نامزد معاون اول ریاست جمهوری برگزیده شده اید. تصور میکنم که شما  با این تصمیم موافق هستید. میخواستم در آغاز از شما بپرسم که شما چرا درین انتخابات شرکت می کنید؟

داکتر راوش : سلام بر شما، سلام برهمه خواننده گان گرامی تان!

اگر بگویم همین قدر میدانم که نهضت فرا گیر و داکتر منگل درفشی را بر شانه های من نیز گذاشتند و گفتند حمل کن و من گفتم این درفش مشترک ماست، به چشم، حمل میکنم،به گمان اغلب، جامع ترین جواب را به سوال شما داده باشم. الی اینکه شما جزئیات بیشتری از من بخواهید.

روزبه : بلی، شما میدانید که ما ژورنالیستان از برکت جزئیات زنده گی میکنیم، ورنه باید به سراغ کار دیگری برویم.

  داکتر راوش : ببینید! بیش ازیکسال پیش، من از جانب رهبری نهضت فراگیر در مسئوولیت حلقه یی قرار گرفتم که برای بررسی نحوۀ سهمگیری یا عدم سهمگیری ما در انتخابات ـ چه ریاست جمهوری و چه سایر انتخابات ـ مؤظف شده بود. ما در طی این مدت، اکثر دلایلی را که بر له یا بر علیه شرکت ما در انتخابات بودند، ارزیابی کردیم. کوشش کردیم که دلایلی نظیر اینرا که این انتخابات شفاف و منصفانه نخواهد بود، که هم حاکمان کنونی وهم دست اندر کاران خارجی، با مداخله در جریان انتخابات، آنرا از محتوای دموکراتیک تهی خواهند ساخت و خطر آن وجود خواهد داشت که مردم، ما را نیز شریک این جفا در حق دموکراسی تلقی کنند، که در چنین اوضاعی،  نتیجه یی ضعیف در انتخابات ریاست جمهوری، موجب نا امیدی اعضا، هواداران و متحدین ما خواهد شد، با دقت مورد توجه قرار دهیم. ما در عین حال واقعیت های دیگری را نیز که ما را به شرکت در انتخابات تشویق می کردند، مد نظر گرفتیم. عدم شرکت، فاصله یی عمیق و شاید بازگشت ناپذیر بین ما و مردم ما ایجاد میکرد. رأی دهنده گان طبیعی ما نباید عادت می کردند که به تکرار، رأی خود را در صندوق آنانی بریزند که یا به سرنوشت و منافع آنها علاقه یی ندارند،یا در ضدیت آشکار با این سرنوشت و این منافع قرار دارند. ما حق نداشتیم، بنام تعهدی که در برابر زحمتکشان افغانستان داریم، بنام فداکاری یی که برای وطن وعده داده ایم، بگذاریم سکوت ترقیخواهان ادامه یابد و مردم ناگزیر شوند از جمع چپاولگران،  مخدرسالاران و عقبگرایان، یکی را به ریاست جمهوری برگزینند. ما به این نتیجه رسیدیم که تشویش از نتایج ناکافی در انتخابات از جانب دوستانی ابراز می شود که به نفوذ توده یی و ظرفیت های سازماندهی حزب خود و به فداکاری و از خود گذری رفقای خود کم بها میدهند.ما قادر هستیم جانشینی ترقیخواهانه برای  سیاست های کنونی طرح کنیم و این اندیشه را تا اعماق جامعه برسانیم. ازینرو تصمیم گرفتیم که این راه دشوار را بپیماییم.

حالا حتما خواهید گفت که سؤال شما متوجه شخص من بود و من جوابی عام دادم. پیش ازانکه تصمیم نامزدی اینجانب نهایی شود، ساعت ها با داکتر حبیب منگل و شیر محمد بزرگر، ريیس نهضت ما در مورد مسایل مختلف، بشمول این چرایی که شما مطرح میسازید،صحبت کردم. ما به این نتیجه رسیدیم که هرعضو نهضت، هر هوادار جنبش ترقیخواهانۀ وطن ما باید همه امکانات خود را در راه شکستن سکوت بکار اندازد. هیچیک از میان ما از سهمگیری فعال وفداکارانه درین امرشریفانه و پر افتخار وطنی مبرا نیست. باید علاوه کنم که من برای قبول این مسؤولیت یک توجیه دیگر نیز داشتم و آن، قرار گرفتن در کنار داکتر حبیب منگل و خواهر عزیز ما نفس جهِيد است. آنها انسانهای صمیمی، شجاع، آگاه و خدمتگذار مردم هستند. آنها دستان پاک، قلبهای پر شفقت و نیات نیک دارند.  تقسیم کردن این مّأموریت با آنها برای من افتخاری ماندگار خواهد بود.

   روزبه : رأی دهنده گانی که داکتر منگل در قدم اول به آنها مراجعه میکند، متشکل از کیهاست؟ بعبارت دیگر، کارزار انتخاباتی شما الوویت را برای کدام لایه های اجتماعی قایل است؟

داکتر راوش : مراجعۀ ما به تمام مردم افغانستان است. ما در چارچوب فضایی که قانون اساسی ایجاد کرده است و با تکیه بر ضوابطی که دموکراسی نو پا در کشور ما پدید آورده است، به مردم افغانستان میگوییم : اینک راه برونرفت از اوضاع مصیبت بار کنونی، اینک برنامه یی نجاتبخش که شما به آن ضرورت دارید، اینک حزب و مسؤولین سیاسیی که شما میتوانید بر آنها اعتماد کنید. به این برنامه و به این اجرا کننده گان برنامه رأی بدهید. قدرتی را که دموکراسی و سالها شهادت و قربانی برای شما داده است، حیف نکنید.

اگر شما از طریق این سؤال بخواهید موضوع عناصر، جریان ها و نیرو های اجتماعیی را مطرح سازید که ما آنها را در پروسۀ تحولات اجتماعی سهیم میدانیم، نهضت فراگیر با این مسأله در اسناد مرامی خود برخورد دقیق دارد و داکتر حبیب منگل با الهام از همین برخورد، در فراخوان به  مردم افغانستان این لایه های اجتماعی و نیرو ها را چنین مشخص میسازد :

« من وظیفه دارم و مصمم هستم که در جریان کارزار انتخاباتی، بیانگر رنج ها، امید ها و مطالبات شما هموطنان رنجدیده،بیجا شده گان، زحمتکشان شهر و ده، کار افرینان  ،زنان، جوانان و خانواده ها باشم. میخواهم صدای من صدای همه احزاب،سازمانها و محافل ترقیخواه، عدالت پسند و وطندوست سرزمین مشترک ما، وطن محبوب ما افغانستان باشد.»

روزبه : اگر دقیق تر بپرسم، شما خاستگاه اجتماعی نیرو های مترقی جامعه را در چپ میبینید یا در امتزاجی از لایه های مختلف اجتماعی؟

داکتر راوش : ما میگوییم نیرو های ترقیخواه، وطندوست و دادخواه. اگر شما میخواهید اینرا چپ بنامید، من اعتراضی ندارم. اینها میتوانند کاملا مترادف همدگر باشند. اما، صرف نظراز  کلمه یی که به کار میبریم، باید توضیح بدهیم که  این کلمات چه چیز هایی را احتوا میکنند ؟

 در افغانستان هر کسی که جانبدار ساختن مکتب، پوهنتون، مراکز آموزش حرفه یی، مراکز آفرینش و افادۀ ادبی و هنری، فابریکه، فارم های زراعتی،سیستم سراسری آبیاری و نظیر اینهاست، ترقیخواه است. آنکه ضد اینهاست، عقبگراست. کار آفرینان، یعنی آنهایی که اشتغال ایجاد میکنند، ترقیخواه اند، زیرا رابطهء کار در برابر مزد را اشاعه میدهند و ثروت ملی را افزایش میبخشند. آنهایی که در مقاومتِ مناسباتِ اجتماعیِ پیش ازین یا خیلی پیشتر ازین سهم میگیرند، تولید اجتماعی را از طریق مناسبات خونی، گروهی یا اعتقادی سازمان میدهند و مانع ایجاد جامعه یی متشکل از انسانهای آزاد، با مهارت وآگاه میشوند، واپسگرا اند. آنهایی که از حقوق و آزادی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنان دفاع میکنند، ترقیخواه و یا اگر شما ترجیح میدهید، چپ هستند. آنهایی که زنان را از حلقهء مناسبات اجتماعی و تولیدی به دور نگه میدارند وآنان را به حاشیۀ حیات سیاسی و فرهنگی میرانند، ارتجاعی اند. آنهایی که در وجود هر افغان، یک شهروند دارای شخصیت، تاریخ و ظرفیت های خودش را میبینند، صرف نظر ازینکه او به کدام قوم، به کدام منطقه، به کدام مذهب یا به کدام گروه هویتی دیگر تعلق دارد، وبرای برابری حقوق همه افراد متعلق به همه اقوام، ملیت ها، قبایل، مناطق و مذاهب مبارزه میکنند، ترقیخواه و چپ اند. آنهایی که  قوم برتر، زبان برتر و نظایر اینها را به وسیله یی برای تأمین یا تحکیم مواضع سیاسی و اجتماعی خود مبدل میسازند و برای تداوم تسلط خود، به گروه های انسانی برده شده و مطیع ضرورت دارند، عقبگرا اند. البته، صد البته، مبارزه در راه عدالت اجتماعی یعنی قانون کارحمایت کننده برای زحمتکشان، تأمینات اجتماعی ، آموزش حرفه یی، بالا بردن سهمی که در توزیع ثروت های اجتماعی به کار تعلق میگیرد،شرایط زنده گی بهتر برای دهقان های بی زمین یا کم زمین، اهداف ترقیخواهانه و دادخواهانه اند. بی قانونی، راندن کتله های وسیع زحمتکشان به فقر مطلق، مسموم ساختن اقتصاد ملی و انساج اجتماعی مؤلدین با عواید ناشی از مواد مخدر، محو مهارت های کاری کارگران و کسبه کاران و بی توجهی کامل به این امر که تولید اقتصادی بدون حفاظت های اجتماعی نمیتواند ریشه بگیرد و به سیستمی متوازن مبدل شود، ظالمانه، ارتجاعی و دست راستی اند.

پیشنهاد میکنم که ازین مثال ها دو نتیجه بگیریم : اول اینکه تقسیم جامعۀ افغانی ما به راست و چپ کار دشواری است و به هر حال باید هندسه یی با چندین ضلع را مد نظر قرار داد. ما در تفاوت با نظریات ساده کننده، تنها یک یا دو معیار ساده برای این کار بدست نداریم. دوم اینکه کامپاین انتخاباتی داکتر منگل در همه جا،در اطراف بند های اولیِ مثال هایی  که ذکر کردم، یعنی بسیج مردم در اطراف اندیشه های ترقیخواهانه، داد خواهانه و وطندوستانه سازمان داده خواهد شد. 

  روزبه : آیا در وجود نهضت فراگیر، حزب دموکراتیک خلق افغانستان احیا شده است؟ آیا شما در جریان کارزار انتخاباتی در نظر دارید که از موضع ادامه دهنده گان راه این حزب حرف بزنید ؟

داکتر راوش : در وجود نهضت فراگیر، بیش از صد سال مبارزه وفداکاری میهن دوستان  افغانستان، داد خواهان و دموکرات های وطن ما احیا شده است.  در رگ های این نهضت خونهای پاک هزاران راهرو و رهگذر راه مشروطیت، استقلال، دموکراسی، عدالت و اعتلای وطن ما جاریست.  اجازه بدهید که روی این موضوع کمی مکث کنیم:

از سرکوب خونین اولین جنبش مشروطیت 106 سال میگذرد. در طی این مدت، میدان مبارزات اجتماعی هرگز از مبارزین با ایمان و سر به کف خالی نبوده است.  امروز ما با اطمینان میتوانیم از موجودیت سنن مبارزات ترقیخواهانۀ مردم خود حرف بزنیم و بر این میراث عظیم اتکا کنیم. این مبارزات، در دوره های مختلف، در زمینه ها و اشکال مختلف تبارز کرده اند، اما یک مضمون واحد همه را با هم پیوند میدهد و از آنها حرکتی متجانس میسازد : این مضمون واحد عبارتست از تجدد طلبی و داد خواهی. نهضت فراگیر خود را ادامه دهندهء این امید بزرگ برای آینده یی بهترمیداند. این جنبش ها اکثرا شکست خورده اند، فعالین و رهبران آنها اغلبا به توپ پرانده شده اند یا راهی زندانها، سیاهچالها و تبعیدگاه ها شده اند. اما قدر مسلم اینست که این مضمون انسانی، این روح تجدد خواهی و ایثار، از مرز دهه ها عبور کرده و امروز مبارزات ما را روح میبخشند.

اهداف سیاسی مشخصی که این پیشکسوتان ما در برابر خویش قرار دادند، امروز اغلبا فعلیت ندارند.  ما امروز مشروطه خواه نیستیم، جمهوریخواه هستیم. اما روح آن مشروطه خواهی درین جمهوریخواهی ما دمیده است. ما در نخستین گام های دموکراسی قرار نداریم و تعیین صدراعظم را از خارج خانوادۀ سلطنتی آرزو نمیبریم،  برای سیستم پارلمانی و تعیین صدراعظم از طرف نماینده گان مردم مبارزه میکنیم. اما اگر ما این گام دوم را بر میداریم، ازانروست که آنها آن گام اول را برداشتند. ما برای ایجاد قانون اساسی نه، برای بازنگری در قانون اساسی تلاش میکنیم. اینکار را برای آن میکنیم که دموکرات هستیم وتجربۀ گذشته گان به ما آموخته است که دموکراسی یک مبارزۀ پایان ناپذیر است.

ما در مبارزه بخاطر عدالت اجتماعی نه آن برداشت ساده و ابتدایی یی را داریم که جنبش های آغاز قرن بیست  داشتند و نه  راه حل هایی را در برابر خویش قرار میدهیم که حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن تجویز میکردند، اما عدالت اجتماعی را هدف عدول ناپذیر مبارزۀ خود میدانیم. این حزب،که معاصر ترینِ ما در جمع جنبش های گذشته هست، دادخواهی و برابری طلبی مردم ما را از آرزو به سیاست مبدل کرد، صفحات بینظیر سهم دهی فرزندان تهیدست ترین اقشار جامعه را درتعیین بزرگترین سیاست ها رقم زد، زیبا ترین وشاید تکرار نشدنی ترین افسانه های برادری و همبسته گی بین ملیتها ومذاهب کشور را آفرید و برابری حقوق زنان و مردان را تجسمی ملموس بخشید.

 اینست درفشی که ما ازین حزب تحویل میگیریم و بر می افرازیم، اما خود را تطبیق کنندهء سیاست های این حزب درهمه ابعاد آن نمیدانیم. ما آگاه هستیم که تاریخ بیش از یک دهه حاکمیت یک حزب نمیتواند مبرا از اشتباهات سبک و سنگین باشد. اکنون که اکثر داده های معادلات سیاسی عوض شده اند و وطن ما به مرحلۀ جدیدی گام می نهد، ما میتوانیم، مانند تاریخ مشروطیت، استقلال و جنبش امانی، مانند جنبش های قانون اساسی و جمهوریخواهی، تاریخ و کارنامه های این حزب را نیز خونسردانه و واقعبینانه بررسی کنیم، شیرین را بگیریم و تلخ را بدور اندازیم . به هر حال، تاریخ این حزب نیز مانند سایرین، به مردم افغانستان تعلق دارد.  نهضت فراگیر نه در چهل پنجاه سال قبل، بلکه در زمان حاضر کار و فعالیت میکند و داکتر حبیب منگل کاندیدی مقیم در گذشته نیست بلکه پروژه یی برای حال و آیندۀ وطن ما دارد.

روزبه : سازمان های بیشمار دیگری نیز این میراث تاریخی را مطالبه میکنند. شما به آنها چه میگویید؟

داکتر راوش : من خوشبخت هستم که آنطوری که شما میگویید، تعداد این سازمان ها بیشمار است. ما نمیگوییم «تنها ما»، میگوییم «ما نیز». هر سازمان و فردی که خود را رهرو این کاروان تاریخی بداند، به این کاروان تعلق دارد و با ما پیوند برادری دارد. اینجا موضوع بر سر خانه یی مشترک است. برای داخل شدن در آن کسی از کسی اجازه نمیخواهد، کسی صدر نشین نیست و کسی نیز محکوم به نشستن در لخک دروازه نیست.

روزبه : پس ناگزير بگوييم کسانی که بخشی ازین تاریخ را قبول دارند و بخشی را نه، پسران کاکای ما میشوند؟

داکتر راوش : نخیر! آنها پسران و دختران کاکا ها و عمه های ما میشوند. ما اعضای خانوادۀ بزرگی هستیم. ما فقط در پیوند و همکاری با هم و در همبسته گی میتوانیم جنبش ترقیخواهانه را به حقیقتی جدی و مؤثر در جامعه مبدل سازیم.

روزبه : عده یی ازین سازمانها شکایت دارند که نهضت فراگیر، بدون مشوره با آنها در پروسهء انتخاباتی شامل شده است.

داکتر راوش : منظور شما از کدام سازمانهاست ؟

روزبه : منظورم از حزب متحد ملی و چند سازمان دیگر است.

داکتر راوش : تا جایی که مربوط به حزب متحد ملی میشود، ما با این حزب در پروسهء وحدت قرار داریم ، مکانیزم همه جانبهء گفتمان برادرانه و شفاف بین ما وجود دارد و من ضرورت آنرا نمی بینم که از طریق مطبوعات با آنها حرف بزنم. بر علاوه، من به خاطر ندارم که رهبری این حزب که ما در کابل منظما با آنها دیدار و ملاقات داریم،مسألهء مشوره را مطرح ساخته باشد.  اکثر سازمانهای ترقیخواه با ما همسو و همبسته هستند. میماند چند سازمانی که تردید خود را درین زمینه ابراز داشته اند و اکثرا در خارج فعالیت دارند.

 ببینید، داکتر حبیب منگل ابتکار تهیۀ پلاتفرم انتخاباتی خود را در فرجام یک گفتمان ملی اعلام کرده است. او با مراجعه به مردم افغانستان و همه نیرو های ترقیخواه میگوید: من به برنامه یی که در پشت یک میز، در جایی، از جانب کسی، حتا اگر این کس صاحب همه کمالات باشد، اعتقاد ندارم. من به خرد جمعی همه دادخواهان و وطندوستان معتقدم. میخواهم صدایم در جریان مبارزات انتخاباتی صدای شما باشد و برنامه ام مطالبات و بینش های شما را انعکاس دهد. در جریان بیش از یک ماه آینده، رشتۀ سخن بدست شماست و من می شنوم.  آنگاه، اگربا وجود این، کسی همین داکتر منگل را که برای نخستین بار این شیوه را در وطن ما بکار میگیرد،  به عدم مشوره متهم میسازد، واقعا تعجب آور است.

اگر به نظر این دوستان، مشوره تنها به تبادل نظر در مورد تعیین کاندید خلاصه میشود، برعکس نیز میتوان فکر کرد که این حق طبیعی هر حزب سیاسی است که با حرکت از تحلیلی که از اوضاع کشوردارد و با ارزیابی دقیق توانایی ها و ناتوانی های خود، به این قرار برسد که در انتخابات سهم بگیرد یا نگیرد. شما که در اروپا زنده گی میکنید، جایی دیده اید که سازمانی ازجانب سازمانی دیگر مورد غضب قرار گیرد که چرا «بی مشوره» با آن اولی، کاندیدی را برای انتخابات تعیین کرده است؟ زمانی که این خرده گیری از جانب سازمانی صورت میگیرد که حتا یک نماینده گی در کابل ندارد که ما میرفتیم با آن «مشورت» میکردیم،ما با اوج بهانه جویی مقابل هستیم.  اگرکسانی از میان این دوستان ترجیح میدهند انتظار بکشند که اول تمامی شرایط  یک انتخابات عادلانه  در کشور ما فراهم شود، نیرو های نظامی خارجی افغانستان را ترک کنند، دولت دموکراتیک ایجاد شود و امکانات برابر استفاده از رسانه ها برای همه مردم بمیان آید، آنگاه ایشان، پس از مشوره البته، قدم رنجه فرمایند ویکی از قلمرانان خود را نامزد انتخابات بسازند، بهتر است در جستجوی مشغلۀ دیگری شوند، زیرا حتم دارم که تا آنها در قید حیات اند، همۀ این شرایط فراهم نخواهند شد. نه، این آقایان در موضعی عاقلانه قرار ندارند. ما در جریان مبارزات انتخاباتی با کاندیدان ترقیخواه دیگری که حضور دارند، در همکاری نزدیک قرار داریم  وهرگز به  آنها نگفته ایم چرا بی مشورهء ما کاندید شده اند. برعکس، ما هر رأیی را که در صندوق آنها خواهد ریخت، رأیی برای ترقی و عدالت اجتماعی تلقی میکنیم، در گذشته به آنها کمک کرده ایم و در آینده نیز خواهیم کرد.

ما همبسته گی حلقات و سازمانهای ترقیخواه را در مبارزهء انتخاباتی آرزو داریم، اما ازان شرطی برای همکاری های بعدی ما نمیسازیم. ما امیدوار هستیم که در میدان اصلی، که بی تردید آنرا اصل میشماریم، یعنی کار درمیان مردم، در فابریکه، در کارگاه، در پوهنتون ها، در مساجد، در سازمانهای اجتماعی و شبکه های جامعۀ مدنی، در ولایات، در تجمعات دهقانان، با آنها همکار و همسو باشیم. هدف اینست که دموکراسی نهادینه شود و توسعه یابد، لایه های مختلف اجتماعی ما در مورد منافع خود فکر کنند و بر زمینه یی ترقیخواهانه و داد خواهانه در اطراف دفاع ازین منافع بسیج شوند و کشور ما قادر شود که بدون حضور قوای خارجی در خاک ما، به حیات صلح آمیز بپردازد. ما باید برای تکوین شرایطی مبارزه کنیم که اگر بار دیگر مردم افغانستان سلاح بدست گیرند، برای دفاع از دموکراسی و جمهوریت باشد.

روزبه : کسانی نیز تعلق داکتر منگل را به یکی از اقوام افغانستان مورد انتقاد قرار میدهند. شما درین زمینه چه فکر میکنید؟

داکتر راوش : از شنیدن این حرف عمیقا زخم برمیدارم و گویندۀ آنرا فردی حقیر میشمارم. اما برای شنوندۀ این حرف ها چیزی برای گفتن دارم :

ما و شما هرکدام، بشمول داکتر منگل، در جایی، از مادر و پدری، در خانواده یی بدنیا آمده ایم. من کسی را نمیشناسم که از قید محل، قوم، خانواده و زبان آزاد زاده باشد. پشتو ن بودن خطا نیست، اُزبک بودن خطا نیست، پشه یی بودن خطا نیست. مهم اینست که ما به این تنوع  و این تفاوت ها به چشم مانعی برای همزیستی ننگریم، بلکه آنرا ثروتی بی بدیل برای حال و آیندۀ مشترک ما در وطنی مشترک بدانیم. داکتر منگل حق دارد که از مادر و پدر پشتون خود، بخاطر بدنیا آوردن او در همانجا، در پکتیا، بخاطر زبان زیبایی که به او آموخته اند، بخاطر روح سخاوت وهمبسته گی و دید فراخی که به او بخشیده اند، سپاسگزار باشد و بر آنها ببالد. من و خواهرم نفس جهِيد نیز، حق داریم از پدران و مادران خویش بخاطر این کابل و آن بدخشانی که ما را درانجا بدنیا آوردند، بخاطر زبان زیبایی که به ما آموختند، بخاطر زحمت آشناییی که روان ما را با آن آراستند، سپاسگزار باشیم. دیگران نیز، از هر جا، زبان و قومی، چنین حقی دارند.

  ما، داکتر منگل، فرزند پشتون، من و نفس جهِيد، فرزندان تاجک، به برادران و خواهران هزارۀ خود میگوییم : ستمی که  قلب های پاک و روان منزۀ شما را در طول دهه ها و قرنها جریحه دار کرد، ظلم دوگانه یی که شما بخاطر آنچه هستید و آنچه به آن ایمان دارید، متحمل شده اید، خنجر هایی اند که در پیکر همۀ ما فرو کرده اند. ملت ما یا این مقام شهروند دستِ دومِ شما  را بحیث حقیقتی تاریخی میبیند و به آن پایان می بخشد، یا برای همیشه ملتی زخم خورده باقی میماند. ما به برادران پشتون و تاجک خویش میگوییم که شما با دیدن این حقیقت و نتیجه گیری حقبینانه ازین حقیقت، کوچک نمیشوید، بزرگ میشوید. ما به خواهران و برادران اُزبک، بلوچ،ترکمن، نورستانی، پشه یی، سادات وسایرین می گوییم : حق شما برای خوشبخت و آزاد زیستن از هیچ کسی کمتر نیست. شما مثل دیگران، صاحب این وطن هستید. نهضت فراگیر از برکت موجودیت فرزندان همۀ شما در صفوف خویش، فراگیر است. به اطراف تان نگاه کنید، این یگانه حزبیست که از شرق تا غرب، از جنوب تا شمال وطن ما، فرزندان خدمتگذار همۀ شما را زیر یک سقف جمع کرده است. نهضت فراگیر، یک پروژۀ سرتاسری و مظهر وحدت ملی ماست. بیایید این پروژۀ مشترک را نیرو و غنا ببخشیم. بیایید شرکت نهضت فراگیر را در کارزار انتخاباتی، به لحظه یی برای افادۀ خواست همۀ ما برای زنده گی خوشبخت در وطن واحد ما مبدل سازیم.

روزبه :  انتخابات ریاست جمهوری در شرایطی بر گزار میشود که نیرو های نظامی خارجی هشتمین سال حضور خود را در کشور ما سپری میکنند. عده یی از نیرو های سیاسی این حالت را اشغال افغانستان تلقی میکنند و شرکت شما را در انتخابات ازین ناحیه مورد سؤال قرار میدهند. موضع شما درین رابطه چیست؟

داکتر راوش : اشغال یا اشغال نه، آنچه اهمیت دارد اینست که حضور نظامی خارجی در وطن ما باید پایانی داشته باشد.  منافع ملی افغانستان اینرا ایجاب میکند.  امریکا و متحدین آن نیز باید حضور نظامی درافغانستان را دایمی نپندارند  و ثبات سیاسی در کشور ما را از طریق دسترسی  به انکشاف اقتصادی و دستاورد های ضروری اجتماعی جست و جو کنند . افغانستان و جامعۀ بین المللی منافع مشترک دارند، اما تشخیص این منافع مشترک کار را خاتمه نمیبخشد. افغانستان باید دارای حکومتی باشد که تعهدات خود را بحیث حکومتی انتخابی در برابر آنانی که انتخابش کرده اند ، با شفافیت مطرح سازد و آنها را بجا آورد. زمانیکه داکتر حبیب منگل از حکومتی حرف میزند که از حاکمیت ملی دفاع کند،حکومتی را در نظر دارد که توانایی و ارادۀ آنرا داشته باشد که با همه کشور ها، کشور های منطقه و بخصوص با کشور های دارای نیروی نظامی در خاک ما بحیث همتا برخورد کند، چارچوب حقوقی روشن برای رفتار نیرو های خارجی در کشور ما وضع کند ووظایف خود را  در راه ایجاد زمینه های اجتماعی و امنیتیِ بازگشت این نیرو ها، بر مبنای منافع ملی ما، بسر رساند. زیرا چه حاکمان کنونی بخواهند، چه نخواهند، یک دولت نورمال، مسؤولیت هایی بعهده دارد.

 دولتی که اتباعش، مجرم یا مجرم نه، در زیر چشمانش، بی هیچگونه دستاویز حقوقی، برای محاکمه  به خارج بُرده میشوند وبه حکم قاضی خارجی راهی زندانهای خارجی میگردند،دولتی ضعیف است، زیرا مشروعیتش را از دست داده است. دولتی که قادر نیست از ابتدایی ترین حق اتباع کشور که حق زنده گیست حفاظت کند و با وعدۀ تحقیق و بررسی و هیأت ارزیابی و غیره ـ مردم کشور خود را، بی دفاع و بی وسیله، در کام خشن ترین و خونین ترین عملیات های نظامی تنها بگذارد ـ  نمی تواند حاکمیت ملی را تمثیل کند و اتحاد هموطنان را  بصورتی تأ مین کند که نیرو های افراطی را از هرگونه پایگاه مردمی محروم سازد.   دولتی که هیچ نوع دورنما برای پیوند دادن انساج اجتماعی از هم گسیختۀ ما ندارد ومیگذارد که اقتصادِ آلوده با جنایت و فساد بر کشور مسلط شود، فرصت های گرانبهایی را برای زنده گی آزاد و مرفه از مردم خود سلب میکند و امنیت کشور خود را برای دراز مدت در معرض خطر قرار میدهد.

 جامعۀ بین المللی نیز باید به این اعتقاد برسد و استراتیژی و رفتار خود را برین مبنا استوار سازد که افغانستان در دراز مدت نه به حضور نظامی  بلکه به امنیت و تضمین بین المللی این امنیت ضرورت دارد. بیش از هر وقت دیگر، ایجاد اشتغال، کمک به  احیای زیربنای اقتصادی وا یجاد  تأمینات اجتماعی در قلب  مسایل ثبات و امنیت ما قرار دارد. ما با صراحت میگوییم که وطن ما برای ثبات و امنیت خود در دراز مدت ، به همکاری و دوستی جامعۀ بین المللی و از آنجمله ایالات متحدۀ امریکا ضرورت دارد . پلاتفورم انتخاباتی داکتر حبیب منگل ، راه های عملی تحقق این همکاری را بیان خواهد کرد.

روزبه : شما چه برنامۀ مشخص اقتصادی برای افغانستان دارید؟

داکتر راوش : فراموش نکنید، طوریکه در فراخوان داکتر حبیب منگل به مردم و نیرو های ترقیخواه افغانستان خواندید، ما در حال گفتمان و نظر خواهی برای تهیۀ برنامۀ انتخاباتی هستیم. اجازه بدهید که در بارۀ جزئیات این برنامه، بعد از تهیه و نشر آن، اگر شما مایل باشید، در یک صحبت دیگر، تبادل نظر کنیم. عجالتا از تمام هموطنان تمنا دارم که درین گفتمان ملی وسیعا سهم بگیرند.

روزبه : از شما تشکر میکنم  و برای یک صحبت دیگر موافق هستم.


May 22nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها